پایان راه

ساخت وبلاگ
امروز آنقدر حالم خراب شد از بیماری و یادآوری دردهای زندگیم که رفتم زیر سرم. دکتر گفت که دیگر ننویسم و وبلاگ را ببندم. گفت این خاطره نویسی زودتر تو را از پا در می آورد و افسردگیت را بیشتر می کند. خلاصه مرا قانع و مجاب کرد که وبلاگ را ببندم.

از نیوشای مهربان خواستم به من آموزش دهد چگونه وبلاگ را ببندم. دکتر این فرشته ی مهربون را هم قانع کرده بود.

به این منظور آمدم تا وبلاگم را ببندم و غنچه ی تازه امیدم را بچینم. فرشته ای دیگر به نام ویدا برایم نظر گذاشته بود. وقتی آن را خواندم، بغضم ترکید و اشکهایم بی محابا روان شدند.

پشیمان شدم.

به نوشتن ادامه می دهم.

+ نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت 19:39 توسط پری آبان پور  | 

پایان راه...
ما را در سایت پایان راه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pariabanpoor بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 12 ارديبهشت 1397 ساعت: 22:19